しѺ√乇 (◡‿◡✿) به وبلاگ سکوت پروانه ها خوش آمدید (◕‿◕) しѺ√乇…
♥
به وبلاگ سکوت ترانه ها خوش امدید
ازاینکه بهم سرزدید وتنهام نذاشتید ممنونم
خدایا الودگی ادما از حد هشدارگذشته دنیارا چندروز تعطیل نمیکنی...
♥
به وبلاگ سکوت ترانه ها خوش امدید
ازاینکه بهم سرزدید وتنهام نذاشتید ممنونم
به اين فكر ميكنم....
لالايي هاي مادرم زير كدام بالشتك كودكي هايم جامانده ؟!؟!
شايد هنوزبشود اسوده خوابيد...
روزگار نبودنت را برايم ديكته ميكند و....
نمره من باز ميشود...صفر
هنوز نبودنت را ياد نگرفته ام
دوستتدارم مادرم
بزرگترين درد دنيا اينه كه ببيني،
اوني كه تا ديروز درداتو ميكشيده:
داره درد ميكشه...
اون فقط يه نفر "مادر"
امروز رابه بيان احساسات به عزيزانمان غنيمت
بشماريم
شايد فردا نه احساسي باشد نه عزيزي
براي ابراز
فردا...
ديراست
درخانه باز شد،كودك شادمان به سمت در دويد،
مردباز هم دست خالي به خانه امده بود.
كودك نگاهي به چشمان سرمشار پدر انداخت
سپس دستان پدر راگرفت
تا ديگر خالي نباشد...
من باران را ديدم كه بي دريغ مي باريد،فارغ از انكه بداند
يا بپرسدكه پياله هاي خالي از ان كيست.
تابلو نقاش را ثروتمند كرد....
شعر شاعر به چند زبان ترجمه شد....
كارگردان جايزه مارا درو كرد....
وهنوز سرهمان چهار راه واكس ميزند...
كودكي كه بهترين سوژه بود
فاصله دختر تا پيرمرديك نفر بود؛ روي نيمكت چوبي
روبه روي يك اب نماي سنگي؛پيرمرد از دختر پرسيد:
- غمگيني/
-نه
-مطميني؟
-نه
-چرا گريه ميكني؟
-دوستام منو دوسندارن
-چرا؟
-چون قشنگ نيستم.
-قبلا اينو به تو گفتن؟
-نه
-ولي تو قشنگترين
دختري هستي كه تا حالاديدم
-راست ميگي؟
-ازته قلبم اره
دخترك بلند شد پيرمرد را بوسيدوبه طرف دوستاش دويد
شاد شاد
چند دقيقه بعد پيرمرد اشك هايش را پاك كرد كيفش را
باز كرد
عصاي سفيدش را بيرون اورد و رفت!!!